سخته وقتی انتظار میشه حجم نفس
وقتی کبوتر دل بی قرار میشه توی قفس
سخته وقتی بی کسی میشه همه کس
ورد زبونت مهربون ،مهربون میشه وبس
سخته وقتی وسعت نگاهش توی نگات
نمی ذاره باز بشه پلک از روی پلکات
سخته وقتی جز التهاب چاره دیگه نیست
پایی واسه رفتن و دویدن دیگه نیست
سخته وقتی خواهشات واسه پاکی کراهت، بی فایده میشه
بید مجنون واسه صداقت بی سایه میشه
سخته وقتی می بینیش بهش میگی دوست دارم
اما اون دوست نداره بهت بگه دوست دارم
سخته وقتی بهش میگی تومث نگارمی
اونم میگه یه جورایی تو،مث مژگان کنارمی
سخته وقتی خورشید وجودش تن تو رو می سوزونه
دوست داری واسش مث ماهی بشی که از آب دور می مونه
اما انگاراون توجهی نمی کنه
جدی جدی ماهیه داره جون می کنه توی خونه
سخته وقتی ببینی حریر خیالت پاره شه
جُل و کنف واقعی جای حریره جا می شه